انگار تموم دنیا برام جهنم شده ُ خیلی دوست دارم از ادمهای اطرافت انتقام بگیرم دنبال یه راه میگردم اما انگار راهه دیگه ندارم.
تموم ادمهایی که ادعا میکردن هوام رو دارن یه دفعه پشتم رو خالی میکنن، اونی که دوسش دارم همیشه فکر میکردم بیشتر از خودم اون عاشقه منه جام رو با یکی دیگه عوض میکنه.
دوستایی که فقط تا موقع ای باهام بودن که به نفع شون بود.
به یه بن بست رسیدم هر چی فکر میکنم بیشتر مصمم میشم،دیگه تحمل ندارم فقط میخوام راحت بشم همین.
انگار همه چیز برام تکاریه دنبال یه فرصت میگردم تا کسی پیشم نباشه .
حالا توی خونه تنهام ، میرم حمام یه دوش میگیرم بهترین لباسم رو میپوشم خودم رو اماده میکنم،یه قلم با یه کاغذ ،مینوسیم این رسمش نبود کاری باهم کردید که قید همه چیز رو زدم به اون بی معرفت هم بگید بهت گفته بودم عد از تو زندگی معنایی نداره
هر کاری میکنم نمیتونم جلوی اشکام رو بگیرم
اخرش ما که رفتیم رفتم تا از این جهنم به یه جهنم دیگه برسم
قلم و کاغذ رو میزارم یه گوشه ،میشینم روی مبل استین دست چپم رو میدم بالا تیغ رو که قبل اماده کردم بر میدارم اشکام امون نمیدن
اولی رو میکشم به یاد اون نامرد که گفت تا اخره عمرش به پای همه چیزم وایستاده
دومی رو میکشم ه خاطر خانوادهم که همیشه با من جوری رفتار میکردن که انگار براشون اضافی بودم
سومی رو میکشم به خاطر رفقایی که فقط بلد بودن ادم رو تیغ بزنن وقتی مشکل داشتم جیم بزنن
چهارمی رو میکشم تا دیگه مطمعأ بشم برگشتی در راه نیست
بوی خون رو حس میکنم
هنوز اشکام ادامه داره منم کم کم توی مبل فرو میرم سرما رو حس میکنم بدنم به لرزه می افته خیلی دلم میخواد یه تو روی خودم بندازم اما نای بلند شدن ندارم
عکسش جلوی چشامه میخوام نفرینش کنم اما چطوری میتونم کسی رو که تا مرز بی نهایت دوسش دارم نفرین کنم چشام تار میبینه، چشامو میبندم تا دوبار باز کنم عکسش رو ببینم اما ........
داداش این چه پستیه گذاشتی
چقدر شما دخترها ترسو هستید
حالا خوبه دختر بیشتر از پسر ها خودکشی میکنن
خودتی
داداش امشب شب نشینی داریم تو هفت سنگ
بیا دیگه
کجایی پس ؟ دلمون تنگیده
بیا دیگه
همین جای همیشگی
نت نداشتم