پایان دوست داشتن

وقتی عشق با خیانت شریک میشه حاصلش نفرته میشه نه از معشوقه ات از خودت

پایان دوست داشتن

وقتی عشق با خیانت شریک میشه حاصلش نفرته میشه نه از معشوقه ات از خودت

نوازش

تو از متن کدوم روءیا رسیدی،که تا اسمت رو گفتی شب جوون شد
که از رنگ صدات دریا شکفت و،نگاه من پر از رنگین کمون شد
تو از خاموشی دلگیر روءیا،صدام کردی صدام کردی دوباره
صدا کردی منو از بغض مهتاب،از اندوه گل و اشک ستاره
صدام کردی صدام کردی نگو نه!
اگرچه خسته و خاموش بودی
تو بودی و صدای تو صدام زد
اگرچه دور و ظلمت پوش بودی
تو چیزی گفتی و شب جای من شد
من از نور و غزل زیبا شدم باز
تو گیج و ویج از خود گمشدن ها
من از من مردم و پیدا شدم باز
من از من مردم و پیدا شدم باز

از این تک بستر تنهایی عشق
از این دنج سقوط آخر من
صدام کردی که برگردم به پرواز
به اوج حس سبز با تو بودن
صدام کردی که رو خاموشی من
یه دامن یاس نورانی بپاشی
برهنه از هراس و تازه از عشق
توی آغوش جان من رهاشی

صدام کردی صدام کردی نگو نه!
اگرچه خسته و خاموش بودی
تو بودی و صدای تو صدام زد
اگرچه دور و ظلمت پوش بودی
تو چیزی گفتی و شب جای من شد
من از نور و غزل زیبا شدم باز
تو گیج و ویج از خود گمشدن ها
من از من مردم و پیدا شدم باز

صدام کردی صدام کردی نگو نه!
اگرچه خسته و خاموش بودی
تو بودی و صدای تو صدام زد
اگرچه دور و ظلمت پوش بودی
تو چیزی گفتی و شب جای من شد
من از نور و غزل زیبا شدم باز
تو گیج و ویج از خود گمشدن ها
من از من مردم و پیدا شدم باز
من از من مردم و پیدا شدم باز
من از من مردم و پیدا شدم باز

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتماست


باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظماست


این صبح تیره باز دمید از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله درهماست


گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامی ذرات عالم است


گرخوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است


در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانویغم است


جن و ملک بر آدمیان نوحه می کنند
گویا عزای اشرف اولاد آدماست


خورشید آسمان و زمین، نور مشرقین
پرورده ی کنار رسول خدا، حسین


* * *
کشتی شکست خورده ی طوفان کربلا
در خاک و خون طپیده میدان کربلا


گر چشمروزگار به رو زار می گریست
خون می گذشت از سر ایوان کربلا


نگرفت دست دهر گلابیبه غیر اشک
زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا
از آب هم مضایقه کردندکوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا


بودند دیو و دد همه سیراب ومی مکند
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا


زان تشنگان هنوز به عیوق می رسد
فریادالعطش ز بیابان کربلا


آه از دمی که لشگر اعدا نکرد شرم
کردند رو به خیمه یسلطان کربلا


آن دم فلک بر آتش غیرت سپند شد
کز خوف خصم در حرم افغان بلندشد


* * *
کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدی
وین خرگه بلند ستون  بیستونشدی


کاش آن زمان درآمدی از کوه تا به کوه
سیل سیه که روی زمین قیرگونشدی


کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بیت
یک شعله ی برق خرمن گردون دونشدی


کاش آن زمان که این حرکت کرد آسمان
سیماب وار گوی زمین بی سکون شدی


کاشآن زمان که پیکر او شد درون خاک
جان جهانیان همه از تن برون شدی


کاش آن زمانکه کشتی آل نبی شکست
عالم تمام غرقه دریای خون شدی


آن انتقام گر نفتادی به روزحشر
با این عمل معامله ی دهر چون شدی


آل نبی چو دست تظلم  برآورند
ارکان عرشرا به تلاطم درآورند


* * *
برخوان غم چو عالمیان را صلا زدند
اول صلا بهسلسله ی انبیا زد


نوبت به اولیا چو رسید آسمان طپید
زان ضربتی که بر سر شیرخدا زدند


آن در که جبرئیل امین بود خادمش
اهل ستم به پهلوی خیرالنسازدند


بس آتشی ز اخگر الماس ریزه ها
افروختند و در حسن مجتبی زدند


وانگهسرادقی که ملک مجرمش نبود
کندند از مدینه و در کربلا زدند


وز تیشه ی ستیزه درآن دشت کوفیان
بس نخل ها ز گلشن آل عبا زدند


پس ضربتی کزان جگر مصطفیدرید
بر حلق تشنه ی خلف مرتضی زدند


اهل حرم دریده گریبان، گشوده مو
فریاد بردر ِ  حرم کبریا زدند


روح الامین نهاده به زانو سر حجاب

تاریک شد ز دیدن آن چشمآفتاب


* * *
چون خون ز حلق تشنه ی او بر زمین رسید
جوش از زمین به ذروه عرشبرین رسید


نزدیک شد که خانه ی ایمان شود خراب
از بس شکست ها که به ارکان دینرسید


نخل بلند او چو خسان بر زمین زدند
طوفان به آسمان ز غبار زمینرسید


باد آن غبار چون به مزار نبی رساند
گرد از مدینه بر فلک هفتمینرسید


یکباره جامه در خم گردون به نیل زد
چون این خبر به عیسی گردون نشینرسید


پر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش
از انبیا به حضرت روح الامینرسید


کرد این خیال وهم غلط کار کان غبار
تا دامن جلال جهان آفرینرسید


هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال
او در دلست و هیچ دلی نیستبی ملال


* * *
ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند
یک باره بر جریده ی رحمت قلمزنند


ترسم کزین گناه شفیعان روز حشر
دارند شرم  کز گنه خلق دم زنند


دستعتاب حق به در آید ز آستین
چون اهل بیت دست در اهل ستم زنند


آه از دمی که باکفن خون چکان ز خاک
آل علی چو شعله ی آتش علم زنند


فریاد از آن زمان که جواناناهل بیت
گلگون کفن به عرصه ی محشر قدم زنند


جمعی که زد به هم صفشان شورکربلا
در حشر صف زنان صف محشر به هم زنند


از صاحب حرم چه توقع کنند باز
آنناکسان که تیغ به صید حرم زنند


پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل
شوید غبارگیسویش از آب سلسبیل


* * *
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سربرهنه برآمد ز کوهسار


موجی به جنبش آمد و برخاست کوه
ابری به بارش آمد وبگریست زار زار


گفتی تمام زلزله شد خاک مطمئن
گفتی فتاد از حرکت چرخبی‌قرار


عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پیر
افتاد در گمان که قیامت شدآشکار


آن خیمه‌ای که گیسوی حورش طناب بود
شد سرنگون ز باد مخالف حبابوار


جمعی که پاس محملشان داشت جبرئیل
گشتند بی‌عماری محمل شتر سوار


با آنکه سر زد آن عمل از امت نبی
روح‌الامین ز روح نبی گشت شرمسار


وانگه ز کوفهخیل الم رو به شام کرد
نوعی که عقل گفت قیامت قیام کرد


* * *
بر حربگاهچون ره آن کاروان فتاد
شور و نشور واهمه را در گمان فتاد


هم بانگ نوحه غلغلهدر شش جهت فکند
هم گریه بر ملائک هفت آسمان فتاد


هرجا که بود آهویی از دشت پاکشید
هرجا که بود طایری از آشیان فتاد


شد وحشتی که شور قیامت به باد رفت
چونچشم اهل بیت بر آن کشتگان فتاد


هرچند بر تن شهدا چشم کار کرد
بر زخم های کاریتیغ و سنان فتاد


ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان
بر پیکر شریف امام زمانفتاد


بی اختیار نعره ی هذا حسین زود
سر زد چنانکه آتش ازو در جهان فتاد


پسبا زبان پر گله آن بضعةالرسول
رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول


* * *
اینکشته ی فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست


ایننخل تر کز آتش جانسوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون حسین توست


این ماهیفتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست


این غرقهمحیط شهادت که روی دشت
از موج خون او شده گلگون حسین توست


این خشک لب فتادهدور از لب فرات
کز خون او زمین شده جیحون حسین توست


این شاه کم سپاه که باخیل اشگ و آه
خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست


این قالب طپان که چنینمانده بر زمین
شاه شهید ناشده مدفون حسین توست


چون روی در بقیع به زهرا خطابکرد
وحش زمین و مرغ هوا را کباب کرد


* * *
کای مونس شکسته دلان حال ماببین
ما را غریب و بیکس و بی آشنا ببین


اولاد خویش را که شفیعان محشرند
درورطه ی عقوبت اهل جفا ببین


در خلد بر حجاب دو کون آستین فشان
واندر جهان مصیبتما بر ملا ببین


نی ورا چو ابر خروشان به کربلا
طغیان سیل فتنه و موج بلاببین


تن های کشتگان همه در خاک و خون نگر
سرهای سروران همه بر نیزه هاببین


آن سر که بود بر سر دوش نبی مدام
یک نیزه اش ز دوش مخالف جدا ببین


آنتن که بود پرورشش در کنار تو
غلطان به خاک معرکه ی کربلا ببین


یا بضعةالرسول زابن زیاد داد
کو خاک اهل بیت رسالت به باد داد


* * *
خاموش محتشم که دلسنگ آب شد
بنیاد صبر و خانه ی طاقت خراب شد


خاموش محتشم که ازین حرفسوزناک
مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد


خاموش محتشم که ازین شعر خونچکان
دردیده ی اشگ مستمعان خون ناب شد


خاموش محتشم که ازین نظم گریه خیز
روی زمین بهاشگ جگرگون کباب شد


خاموش محتشم که فلک بس که خون گریست
دریا هزار مرتبهگلگون حباب شد


خاموش محتشم که بسوز تو آفتاب
از آه سرد ماتمیان ماهتابشد


خاموش محتشم که ز ذکر غم حسین
جبریل را ز روی پیامبر حجاب شد


تا چرخسفله بود خطایی چنین نکرد
بر هیچ آفریده جفایی چنین نکرد


* * *
ای چرخغافلی که چه بیداد کرده ای
وز کین چه ها درین ستم آباد کرده ای


بر طعنت این بساست که با عترت رسول
بیداد کرده خصم و تو امداد کرده ای


ای زاده زیاد نکرده استهیچ گه
نمرود این عمل که تو شداد کرده ای


کام یزید داده ای از کشتنحسین
بنگر که را به قتل که دلشاد کرده ای


بهر خسی که بار درخت شقاوتست
درباغ دین چه با گل و شمشاد کرده ای


با دشمنان دین نتوان کرد آن چه تو
با مصطفیو حیدر و اولاد کرده ای


حلقی که سوده لعل لب خود نبی بر آن
آزرده اش به خنجربیداد کرده ای


ترسم تو را دمی که به محشر برآورند
از آتش تو دود به محشردرآورند

                                            

                                                                          ( محتشم کاشانی)

آرمین تو ای اف ام

چیه چیزی شده ؟ چرا ساکتی ؟

 

دوست داری من نباشم تا کنارت باشه کی ؟

 

شنیدم از من دلسرد شدی به تازگی

 

شادیاتو تقسیم میکنی با یکی ..

 

دیگه که دوسش داری و تو روش حساسی ..

 

روش داری عقاید خیلی شیک و وسواسی..

 

اینقده اونو میخوای که اگه با اون بودی و منو اتفاقی جایی دیدی نشناسی ..

 

گفتم غرورمم  زیر پاهات بذار له بشه

 

رفتی نذاشتی حتی دوستیمون به سال بکشه

 

تو عین نداریا واسه تو هر کاری کردم و بی معرفت نیومد یه بار به چشت

 

هرچی راجع بهت فکر میکردم شد نقش بر آب .. آواره آمارت  بدجور همه جا پخشه الان

 

کاری کردی که حتی زندگی سخت شه برام .. بگو بینم کی تو زندگیت پر نقشه الان ؟

 

اونم مثل منه و تعصب داره رو تو ؟

 

دوست داره همه جوره حفظ کنه آبروتو ؟

 

مثل من حاضره با دنیاهم عوض نکنه حتی .. یه دونه از اون تاره موتو ؟

 

یا که بر عکس نسبت به تو بی ارزشه  ؟بگو چی کم گذاشتم واست این رسمشه ؟ !

 

که جواب خوبیمو بدی با بدیات

 

مگه نمیگفتی فرق کردی با قدیمات ؟!!

خاطراتو فراموش میکنم مو به موشو برو با هر کی که دلت میخواد رو به رو شو

 

بدون دیگه واسه من مرده کسی که یه روزی با دنیا عوض نمیکردم یه دونه موشو

چه خوش خیالم به فکر اینکه دوباره تو بهم زنگ میزنی شبا تا صبح بیدارم ..

 

عیب نداره تو این شبا که واسه ما سخته خواب

 

تو با خیال راحتت بگیر تخت بخواب

 

نگران منم نباش و آروم یواش .. چشماتو ببند بودن از ما داغون تراش

 

که حالا همه چی رو سپردم به دست فراموشی

 

خوب میدونم که حالا با کس دیگه هم آغوشی

 

اینا رو میبینم و میسازم بازم با غمتو

 

اینو بدون یه روزی میگیره آهم دامنتو

 

آخه تا من یادمه تو با راحتی ..منو تنها گذاشتی تو اوج ناراحتی

 

کاری کردی که به یه فکر خراب رسیدم .. فکر کثیفمو حتی تا خلاف کشیدم

 

وقتی میدیدم نیستی اما یادت اینجاست وقتی نمیشد من و تو با هم ما بشیم باز

خاطراتو فراموش میکنم مو به موشو برو با هر کی که دلت میخواد رو به رو شو

 

بدون دیگه واسه من مرده کسی که یه روزی با دنیا عوض نمیکردم یه دونه موشو

هنوزم بوی عطرت چندتا دونه ی مشکی از اون موی لختت

 

روی تخته .. تختی  که همیشه میشدی  روش تو بفلم ولو

 

تو که رفتی .. نمیشکوندی اقلا دلو

با زخم زبونت ..

رسم زمونه اینه رابطه هایی که به هم وصله نمونه

خیله خوب دیگه همه چی بسه تمومه هر چی خدا بخواد همه چی دسته همونه

ولی بدون تو هم یه کم نه آخرشی

منه ساده رو بگو ساختم با همه چی

نمیخوام سر صحبت الکی هی بی مورد واشه .. اصلا تو خوبی هر چی تو میگی باشه ..

دیگه اسمتم تو زندگیم باشه نحصه

هر بلاییم سرم آوردی ناز شصتت

بهتره اصلا نمونیم با هم ما یه لحظه ..امیدوارم دل تو هم باشه از من باشه خسته

خاطراتو فراموش میکنم مو به موشو برو با هر کی که دلت میخواد رو به رو شوبدون دیگه واسه من مرده کسی که یه روزی با دنیا عوض نمیکردم یه دونه موشو