شعر که نمیشه گفت ولی این متن از احساساتم نوشته بودم
ای کاش میشد دوباره تو رو دید
با تو گفت به خاطر گمشدنت گریست
میشد توی اسمون تا دور دستها پرید
میشد با هم باشیم به بهشت رسید
میدونی برای همیشه داغت روی دلم میمونه
اگه یادگاریات تا اخر عمر برام بمونه
به عکسمون نگاه میکنم چشات خنجرم میزنه
نمکی میشه روی زخمم اتیشم میزنه
کسی نمونده برام،تنهایم تا همیشه
اخه برام هیچکس مثل تو نمیشه
تو کجایی که دگر نخواهمت دید
اگر هم بینمت دگر نتوانم به تو رسید
فقط بگذار پیدایت کنم بار دگر ببینمت
بخدا دلم تنگ شده برای صدایت
نکنه توی مرداب فراموشی ها غرق شدم
یا اینکه من از یادت پاک شدم
تنها امیدم اینست که روزی کنم پیدایت
بنشینم رودر رویت زل بزنم توی نگاهت
افرین افرین تیمه امید(به یاد فوتبالیست ها)
منم یه ترانه در کردم
صدای چیک چیک بارون
میادش از تو خیابون
شیشه های خونه هامون
پر قطره های بارون
************************
تهران یه چند روز بارونی بود
راستی احساست خوبه ولی ابزار در کردنت ضعیفه مثل من
وزن های شعری رو یاد بگیر چیزی نداره!!!!!!
در ضمن شعرت خیلی خوش گل بود بی تارف
همین دیگه خوش به حالت . . .
میدونی واسه چی میگم ؟
قشنگ بود.
من کمی دست به نوشتن دارم.
با نظر توحید هم کاملا موافقم.
توحید شعرت قشنگ بود خوشم امد.
ای داداش خوب و خوش معرفت من
شعر قشنگی بود به قشنگی خودت...
شعر قشنگی بود ولی من یاد یکی از عزیز ترین دوستام انداخت که الان فرسنگ ها ازش دورم
راستی من بی معرفت نیستما بزن به حساب گرفتاری و .......... خب دوست جونم