انگار توی این دنیا کسایی که به فکر دیگرانن از تعداد انگشت های دست کمترن،کمک کردنشان پیشکش این که عدم مسولیت بعضی از ادم ها زندگی یک عده بی گناه رو بهم میرزن و بعدش انگار نه انگار اتفاقی افتاده،چرا یه عده میزارن یه عده ی دیگی بهشون دل ببنده و بعدش اون حس عاشقانه رو به بازی میگیرن با یه بهونه ی میزارن و میرین.
توی این دنیا کسی که دله کسی رو میبره به اندازه ی اون دلداده مقصره
بخدا رسمش نیست بزاری یکی عاشقت بشه بعد بزاری بری یه روز یه جایی اون اهی که پشت سرته دامنت رو میگیره.
الان هر دوستی این مطلب رو میخونه فکر میکنه دلم پره این قصه ی هر روز هزاران انسانه
واقعا قبول دارم
اه!
پستت رنجم داد میخواستم امشبو ببندم حرفات یادآور دوران تلخ شد..
سلام مجتبی جان عزیز دل آبجی فاطیما
نوشته ات عالی بود خدا نکنه تجربه اش کنی راست گفتی قصه هزاران انسانه یا بهتره بگیم هزاران عاشق!
داداشی اینبار که بهم سر زدی یادت باشه برام بگی عکس دو تا دختر تو وبلاگم رو کدومو بیشتر دوست داری؟؟؟ راستی جواب سوالت نه جایی شعرامو چاپ نکردم آخه در اون حد نیستند
موفق باشی عزیز دلم
ببخشید حرفی برای گفتن ندارم ولی مطلبت قشنگه !!
سلام.عشق چیه؟دوست دارم نظرت رو درموردش بدونم.تو نظرات برام بفرست.
سلام دوست خوبم
ممنون بهم سر میزنی
و اما جواب سوالت
عشق تنها یه حسه که با دوست داشتن ،ابراز علاقه، از خود گذشتی و مسولیت میتونن از عشق یه که تنها یه حسه یک زندگی جدید ساخت.
کسایی که اینجورن سادیسم دارن
یا کلا آدو نیستن
کاش..
دوست دارم اون روز زود تربیاد..
مرسی
عجیب نوشتی!
از اسمم مشخصه!