پایان دوست داشتن

وقتی عشق با خیانت شریک میشه حاصلش نفرته میشه نه از معشوقه ات از خودت

پایان دوست داشتن

وقتی عشق با خیانت شریک میشه حاصلش نفرته میشه نه از معشوقه ات از خودت

اخر زمان

یه آینه از لجن پر از چهره های طاعونی ... 
 یه سبد چشای کنده شده تو دستایی خونی
بدن ها بی سر و گردن و هق هق فواره ...  
شلاق داغ و چماق و بند و استفراغ خونی
یه ستاره آویزون به دار دوباره ... 
 یه خورشید که خاموش میشه با حکمی آسمونی
زنایی که آویزونن ازسینه هاشون به سقف ...  
مردایی با بیضه هایی بریده شده تو جوونی
بوی حشیش و شیره پخش از حاشیه های شهر ...  
صدای ضجه زنجیر آدمای زندونی
و رهبری که خطبه میخونه از دنیایی بهتر ...  
و مردمی خیره به آسمون با صورتایی استخونی
کمرها خمیده رنگ صورتاشون پریده ...  
پدری گریونه کی سینه ی دخترشو دریده؟
تموم محله های شهر جلجتا شدن ...  
مسیح در نام پدر آدما رو به صلیب کشیده
میدون شهر پر از دست و پاهای بریده ...  
حاکم هر چی اوباش و جانی و قاتل و خریده
نفسا حبسه تو سینه از ترس شقه شدن ...  
کسی اینجا کسی رو جز جلاد آزاد ندیده
ولی من خط بطلانم ببین زبون سرخ و ...  
سرم سبز و مث سرو و ببین تنم سفیده
ببین معجونی از کوه و عقاب و آهن و سنگم ...  
این آخرین زمانه زمان آخرم رسیده
توی شهر ما قلبا رو دارن ...  
توی شهر ما خنجر می کارن
تو وجودت نجس می کنه زمین و هوا رو ...  
صورتت سیاه میکنه تموم آینه ها رو
بکشم وسط مث تو بازم پای خدا رو ...  
به گوه میکشی تو شعر و کلمه ها رو
تو کوتاهی با قد خودت می سنجی آدما رو ...  
با خط کش شکستت می گیری فاصله ها رو
که از چاله به چاه میبری قافله ها رو ...  
عفونت لزجی که میسوزونه لاپا رو
خشم حمق بی عمقی که داره میکنه ما رو ...  
نماد موش و دم و سوراخ و دسته ی جارو
تو تو خلسه ای نشئه از قدرتی و می خندی ...  
منم اونکه میخواد جر بده چرت قصه ها رو
این یه سیل که آروم نمیشه چشاتو واکن ... 
 ببین رد خط میلیونی خاشاک و خارو
بگیر و ببند و بزن بکش بدر و بدزد ...  
ببین میشه بازم پاک کنی حافظه ها رو
تنها رسم تو و تبار تو سهراب کشیه ...  
زمین چطور از یاد ببر خون ندا رو
تا وقتی خون تو رگامون نعرمون بلند ... 
 تا کی میشه آخه خفه کنی حنجره ها رو
که از هر قطره خون یه زن و هر کلمه یه مرد ... 
 جاریه ساریه کاریه بگو آقا رو
که مملکت با کفر می مونه اما نه با ستم ...  
این اول کار بشین بشمر حادثه ها رو
نظرات 7 + ارسال نظر
ZiZoOo پنج‌شنبه 12 اسفند 1389 ساعت 01:23 ب.ظ http://qaeax.persiablog.ir

اول شدم .
خوب این که مشخصه .

برای بار هزارم شما همیشه اولید

ZiZoOo پنج‌شنبه 12 اسفند 1389 ساعت 01:26 ب.ظ http://qabeax.persianblog.ir

این آپ جزو پر مغز ترین آپ ها ی هفته است .
باریکلا .

راسنی از لره میپرسن باریکلا یعنی چی ؟

میگه : یعنی خدا باریک است .

زاویه نگاه رو ببین : باریک الله

شعرش نمیدونم از کدوم شاعر ایه اما شاهین خان خوندتش

ghasedak یکشنبه 15 اسفند 1389 ساعت 09:25 ب.ظ http://earsplitting-silence.blogsky.com

آخر زمان ؟؟؟




آپیدم ...

نه اول زمان


چه خوب کردی ....قربونت بره

ZiZoOo دوشنبه 16 اسفند 1389 ساعت 12:24 ب.ظ http://qabeax.persianblog.ir

من دلم میاد نیام
من که منتظر یه فرصت ام تا نت مفت گیر بارم تا همش اینجا بچرخم
من الان هستم .
بعدا هم هستم .
ولی بعد ترش رو نمیدونم .
چی گفتم نمیدونم .

ZiZo0o شنبه 21 اسفند 1389 ساعت 05:30 ب.ظ http://qabeax.persianblog.ir

داداشی کجایی که آپ نمیکنی ؟
من به عشق عاشقانه نت میدوزدم آخه .
پس چرا نیستی ؟
بلا کجا میپیچونی میری ؟

ZiZo0o شنبه 21 اسفند 1389 ساعت 05:31 ب.ظ http://qabeax.persianblog.ir

اون بالا میدزدم بود ها . انگ بیصواطی بهم نظنی ها .

رضا یکشنبه 18 اردیبهشت 1390 ساعت 12:17 ب.ظ http://eset32.blogsky.com

سلام
مطالبت واقعا خوب بودند
من خیلی ازشون استفاده کردم
امیدوارم موفق باشی

سلام

ممنون از لطفتون

امیدوارم که موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد