پایان دوست داشتن

وقتی عشق با خیانت شریک میشه حاصلش نفرته میشه نه از معشوقه ات از خودت

پایان دوست داشتن

وقتی عشق با خیانت شریک میشه حاصلش نفرته میشه نه از معشوقه ات از خودت

یک اتفاق واقعی

این اتفاق برای برادر یکی از دوست های دوستم افتاد داستانی غم انگیز من اسم اون دختره رو یادم نیست ولی امین رو چرا

ساله ۷۸

همه چیز از ساله اخر دبیرستان شروع شد امین بعد از مدت ها که دنبال یه دختری بود تونست بهش نامه بده اما دختره قبول نمیکرد وقتی دید امین اونقدر اسرار میکنه قبول میکنه امین عاشق اون دختر شده بود کم کم رابطه اون ها شروع شد رابطه ای که خیلی ها حسرتش رو میخورند امین اونقدر اون دختره رو دوست داشت که حاضر بود هر کاری براش انجام بده.

یه روز امین با اون دختره قرار میذاره با هم میرن بیرون همه چیز به خوبی پیش رفت تا امین و اون دختره از هم خداحافظی میکنن.

امین شب هر چقدر زنگ میزنه میبینه بابای دختره جواب میده امین تا دو و سه روزی منتظر میمونه ولی فایده ای نداشت هزار یک فکر و خیال به سرش میزنه چرا اون دختر جواب تماس های امین رو نمیداد چه اتفاقی افتاده بود روز سوم  امین که هنوز خواب بود با صدای مادرش از خواب بیدار میشه از  اگاهی اومدن باهات کار دارن امین میره دم درو  بهش میگن که باید بره اگاهی امین که مات و مبهوت مونده بود باهشون میره وقتی اونجا با بازپرس صبحت میکنه میفهمه که دوست دخترش از همون روزی که با هم بودن نا پدید شده، امین اولین مضنونه یه چند روزی مهمان بازداشتگاه، بازپرس حکم به بیگناهی امین میده توی این مدت به امین چی گذشت بماند دختره همش به امین میگفت در اولین فرصت از ایران میره امین به این خیال بودکه شاید رفته باشه اما مگه میشد بی خداحافظی...

چند ماهی میگذره توی زمستون بعد از یه بارندگی شدید با پلیس تماس گرفته میشه که یه باغبانی  جسد یه ادم رو  کنار باغش پیدا کرده ، از مدارکی که کمی اونورتر پیدا میکنن  معلوم میشه همون دختریه که چند ماه پیش گمشده بود باز پلیس به امین مشکوک میشه و دوباره امین رو تحت بازجوئی قرار میدن اما باز رای در بیگناهی امین میدن.

امین دیگه امین سابق نبود همش گریه و ناله اما همه چیز به اینجا ختم نمیشه  امین بعد از چند وقت کارش میرسه به آسایشگاه روانی  حتی اونجا هم نتونست دوام بیاره بعد از چند بار اقدام به خودکشی میکنه که نافرجام میمونه چند سالی ازشون خبر نداشتم تا یکی از بچه ها گفت حالش خیلی بهتر شده و منم براش ارزوی سلامتی کامل رو میکنم.

sms تولد

sms    sms     sms
 

ای روشنی گسترده ، ای زیبایی محض ، ای آسمان بی کران مهربانی

کلامی می آفرینم تا با تو سخن بگویم

سالروز زمینی شدنت مبارک . . .

….جان ، خدا را به خاطر خلقت وجودت پاکت سپاسگذارم

و برای سالروز آغاز زندگی تو خوشبختی بیشتر آرزو میکنم . . .

تقدیم به کسی که با تولدش ، تولدی دوباره به من داد

سالروز تولدت مبارک . . .

عزیزترینم

باهات میام نفس نفس / تو آسمون ، توی قفس

از اولش تا آخرش / دوستت دارم ، همین و بس

از طرف دوست دار تو . . .

عزیزم ، تماشای هشتمین شفق از اولین ماه زمستان ، تماشای حضور لطیف توست

در دل معطر هستی . . . تولدت مبارک . . .

ای تماشایی ترین مخلوق در روی زمین  آسمانی میشوم وقتی نگاهت می کنم . . .

تولدت مبارک

امروز سالگرد زیباترین هدیه خداوند به زمینی ها ست

و سالروز جدایی تو از فرشته ها

از خداوند به خاطر حضور دوباره تو سپاسگذارم . . .

جشن کوچکی در دلم برپاست ، چون امروز روز تولد توست

کاش روزی هم تولد حضور تو در قلبم را چشن بگیرم

چشنی با شکوه و بزرگ

تولدت مبارک . . .

تبریک دست خالی مرا با سخاوت بی حدت بپذیر

تولدت مبارک . . .

همیشه دنبال یه بهونه بودم که یه حرفی بهت بزنم

اما امروز خود بهونه اومده سراغم

سالگرد تولدت مبارک عزیزم

تولد بهونه من هم مبارک

دوستت دارم . . .



















تولد تولد تولد

سلام به همه عزیزان

بلاخره ۲۸ مهر هم از راه رسید سالروز تولد خودم یه خوبی که داره این شب سالروز

 نامزدی خان داداشم هم هست پس به این ترتیب شام مهمون شون هستیم

و اینجوری من از زیر خرج یه شام در میرم.

اول به همه بگم احتیاجی نیست برام کادو و هدیه بخرید من اصلأ اهل این قرتی بازی

 ها نیستم ولی برای اینکه بهتون بر نخوره شماره حسابم رو میدم تا راحت باشید

 دیگه هر چی کرمتونه..!

دوم نظر هاتون از هر هدیه ای برای من با ارزش تره (پس چی فکر کردی ما هم احساس داریم)

سوم چهار شنبه هم با دوستان میریم کنسرت احسان خواجه امیری

 

                                   

        ((( چهارم فدای همتون )))


تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید

mlas.ir

اس ام اس

                                            SMS LOVE

باغ خوبه ، نه بی گل
چشم خوبه ، نه بی نور
دوست خوبه ، نه بی وفا
زندگی خوبه ، نه بی صفا
عشق خوبه ، نه بی معشوق
من خوبم ، نه بی تو !


 

..mlas.ir

آنکه ویران شده از یار مرا میفهمد / آنکه تنها شده بسیار ، مرا میفهمد
چه بگویم که چنان از تو فرو ریخته ام / که فقط ریزش آوار مرا میفهمد . . .

 

 

از پاسخ من معلمان آشفتند / از دهانشان هر چه در آمد گفتند
اما به خدا هنوز من معتقدم / از جاذبه تو ، سیب ها میافتند . . .


 

 




به نام خدائی که هستی را با مرگ ، دوستی را یک رنگ
زندگی را با رنگ ، عشق را رنگارنگ ، رنگین کمان را هفت رنگ
شاپرک را صد رنگ ، و مرا دلتنگ تو آفرید . . .


 

mlas.ir

هر دو چشمان تو دنیای من است ، گر نمیبینم تو را ، یادت نگهدار من است . . .


 

ندارم لحظه ای از تو رهائی / امان از عشق و این رهائی
تمام ترس من ناگفته پیداست / مبادا بین ما افتد جدائی . . .


 

چشمانت را ورق بزن ، شاید در گوشه ای از آن مرا به یادگار کشیده باشی . .


 




 

تو را در قلب شعرم میگذارم / به نام عشق آن را مینگارم
تمام حرف من در شعر این بود / تو را تا بی نهایت دوست دارم . . .


 




 

تنها صدای قلب تو حرمت خونه منه / کاشکی بدونی خواستنت به قیمت جون منه . . .

 

mlas.ir

در مرام ما اسیران عاشقی رسمی ندارد
دوستی را میپرستیم چون که پایانی ندارد . . .


 


 

تا صدا هست که خیلی دوستشون دارم؟
صدای تو وقتی که هستی؟
صدای اس ام اس تو وقتی که نیستی؟


 

نه پای رفتنم اکنون ، نه بال پرواز است
از این چه سود که بر من ، در قفس باز است . . .


 

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن / با مردم بی درد ندانی که چه درد است . . .


 

mlas.ir

نمیدانم از دلتنگی عاشقترم یا از عاشقی دلتنگ تر
فقط میدانم در آغوش منی ، بی آنکه باشی
و رفتی ، بی آنکه نباشی . . .


 

بی تو هر شب عاشقی بارانی ام / لاله پژمرده و زندانی ام
بی تو در کنج همه دلواپسی / بی تو من آغاز یک ویرانی ام . . .


 

زبانم را نگاه خسته ات بست / زمستان با زمستان ها بپیوست
نگاهت لرزشی انداخت در دشت / دلم چون متن یک آیینه بشکست . . .


 

قشنگ ترین شعرم را برای شب شعر چشمان تو گفتم ،
پس تو نیز قشنگ ترین لبخندت را برای لحظه دیدار نگه دار . . .


 

عشق یعنی یک استخوان و یک پلاک / سال ها تنهای تنها زیر خاک . . .


 

تبسم شیرین عشق گوشه ای از نگاه خداست ، تنها به نگاه او میسپارمت

 

mlas.ir


 




 




 




 




 




 




 






 




 





چند تا عکس

 

 

 

 

  

 

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

  

 

 

متن شعر نازنین از داریوش

ای نازنین ای نازنین در آینه ما را ببین
از شرم این صد چهره ها در آینه افتاده چین

از تندباد حادثه گفتی که جان در برده ایم
اما چه جان در بردنی دیریست که در خود مرده ایم
ای نازنین ای نازنین در آینه ما را ببین
از شرم این صد چهره ها در آینه افتاده چین

اینجا بجز درد و دروغ هم خانه ای با ما نبود
در غربت من مثل من هرگز کسی تنها نبود
عشق و شعور و اعتقاد کالای بازار کساد
سوداگران در شکل دوست بر نارفیقان شرم باد
هجرت سرابی بود و بس خوابی که تعبیری نداشت
هر کس که روزی یار بود اینجا مرا تنها گذاشت
اینجا مرا تنها گذاشت
ای نازنین ای نازنین در آینه ما را ببین
از شرم این صد چهره ها در آینه افتاده چین

من با تو گریه کرده ام در سوگ همراهان خویش
آنان که عاشق مانده اند در خانه بر پیمان خویش
ای مثل من در خود اسیر لیلای من با من بمیر
تنها به یمن مرگ ما این قصه می ماند به جا
هجرت سرابی بود و بس خوابی که تعبیری نداشت
هر کس که روزی یار بود اینجا مرا تنها گذاشت
اینجا مرا تنها گذاشت
ای نازنین ای نازنین در آینه ما را ببین
از شرم این صد چهره ها در آینه افتاده چین

ای مثل من در خود اسیر لیلای من با من بمیر
تنها به یمن مرگ ما این قصه می ماند به جا
ای نازنین ای نازنین در آینه ما را ببین
از شرم این صد چهره ها در آینه افتاده چین

یادم رفت بهت بگم یادت باشه

یادم رفت بهت بگم یادت باشه که منو هیچ وقت از یادت پاک نکنی

یادم رفت بهت بگم یادت باشه به خاطره منم شده مواظب خودت باش

یادم رفت بهت بگم یادت باشه هر موقع میخوای بیای پیشم با یه شاخه گل برام بیار

یادم رفت بهت بگم یادت باشه شب های جمعه که میای پیشم برام شمع روشن کن

یادم رفت بهت بگم یادت باشه غم از دست دادن منو فراموش کن

فکر کن

یه روزی مثل سیزده بدر رفتی جائی که خیلی شلوغه کلی ادم اومدن اونجا با خانواده فرش انداختن نشستن.

توی حال خودتی که یه بچه کوچیک که هنوز راه رفتن رو بلد نیست میخوره زمین تو میری دستش رو میگیری دلداریش میدی تا دیگه گریه نکنه یه دفعه پدر اون بچه از راه میرسه تا میخواد ازت تشکر کنه می بینی رفیق سابقته احوال پرسی از این جور حرف ها بعد دعوتت میکنه به چای تو هم قبول میکنی ،میرسی اونجا که نشستن  شروع میکنه به معرفی که تا اسم خانومش رو میبره و خانوش برمیگرده ای دله غافل اون همون عشق اولته هزار یک لعنت به خودت میدی که چرا دست اون بچه رو گرفتی ،چرا دعوت دوستت رو قبول کردی،اونقدر جا خوردی که نمیفهمی کی استکان چای رو توی دستت گرفتی،فقط می خوای از اونجا دور بشی..!

 

یادت میاری اون روز های اخر و که باهاش بودی این که یه روز دعوتت میکنه به پیاده روی بهت میگه من لیاقت تو رو ندارم اولش فکر میکنی داره شوخی میکنه اخه همه چیز به خوبی پیش میرفت دلیلی نداشت اما پاشو کرده بود توی یه کفشو دست بر نمی داشت،خیلی سعی میکنی از تصمیمی که خودش یه نفره گرفته بود منصرفش کنی اما فایده ای نداره ازت میخواد دیگه بهش کاری نداشته باشی و دست از سرش برداری اونقدر دوسش داری که حاضر نیستی حرفش رو زمین بندازی حتی بهت مهلت فکر کردن هم نمیده تنها دلیلی که کمی اورد این بود که من لیاقت تورو ندارم همه موضوع رابطه شما رو با هم میدونستن حتی خانواده ی دختره،نه طاقت زخم زبون دیگرون رو داری نه سرکوفت دوستات که میگفتن دست از سر این دختر بردار اون به درد تو نمیخوره،ولی مجبوری با این مسله کنار بیای از همه بدتر اینه که طرف فقط ازت معذرت خواهی میکنه انگار نه انگار که اتفاقی افتاده یه پیشنهاد بهت میده که کامل خوردت کرده باشه  بهت میگه میتونه کاری کنه که بتونی با دوستش رابطه برقرار کنی اتیش میگیری بخدا اتیشت میزنه با حرفاش تو قربانی خودخواهی اون میشی ...

نمیدونم چه جوری تونستم با این مسله کنار بیام چند سالی میگذره همه چیز رو به دست فراموشی سپرده بودام اما دوباره برام زنده شد شاید اولش فکر کنی اون طرف حق داشت درباره خودش تصمیم بگیره اما کاری با من کرد که همیشه از دلبستن به یکی دیگه هراس داشته باشم،نمی خوام ببینمش حتی دوستم رو من اونو بخشیدم همون روزهای اول ولی اگه با من میموند خیلی چیز ها عوض میشدمن واقعأ دوسش داشتم با تمام وجودم طوری که حرف دیگران برام مهم نبود فقط می خواستم به اون برسم همین اما اون نذاشت من به ارزوم برسم.

میگن

میگن: زندگی کردن از مرگ سخت تره

 

میگن:سرنوشت از همون اول برای بشر نوشته شده

 

میگن:یه پایان تلخ بهتر از یه تلخیه بی پایانه

 

میگن:تا عاشق نشی قدرت عشق رو باور نمی کنی

 

میگن:یه دست صدا نداره

 

میگن:ادم عاقل از یک سوراخ دوباره گزیده نمیشه

 

میگن:اونی که عاشق اش هستی با اونی که وجود داره فرق میکنه

 

میگن:دل به دل راه داره

 

میگن:مردم واسه کسی که دوسش داری اسون تر از زندگی باهاشه

 

میگن:عاشق واقعه ای اون کسیه که منت نذاره

 

میگن:خدا همه بنده هاشو دوست داره حتی فرعون

 

میگن:مهر مادری مثل مهر خدا به بنده هاشه

گفته های دکتر شعریتی

اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری.



وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است.



من چیستم؟
لبخند پر ملامت پاییزی غروب در جستجوی شب که یک شبنم فتاده به چنگ شب حیات ، گمنام و بی نشان در آرزوی سر زدن آفتاب مرگ.



عشقی فراتر از انسان و فروتر از خدا نیز هست؛

و آن دوست داشتن است.

همچون شمع که در گریستن خویش ، قطره قطره می میرد

ذوب می شوم و محو می شوم و پایان می گیرم.

تو می دانی که من از میان همه نعمت های این جهان ، آن چه را برگزیده ام و دوست می دارم

تنهایی است.

به سه چیز تکیه نکن ، غرور، دروغ و عشق.آدم با غرور می تازد،با دروغ می بازد و با عشق می میرد.

خدایا به هر که دوست می داری بیاموز که عشق از زندگی کردن بهتر است ،

و به هرکه دوست تر می داری ، بچشان که دوست داشتن از عشق برتر.

تنهایی ، آرامگاه جاوید من است و درد و سکوت ، همنشین تنهایی من!

هر کسی را نه بدان گونه که « هست »، احساس می کنند بدان گونه که « احساسش » می کنند ، هست.

عشقی فراتر از انسان و فروتر از خدا نیز هست؛ و آن دوست داشتن است.

تو می دانی که من

از میان همه نعمت های این جهان ، آن چه را برگزیده ام و دوست می دارم

تنهایی است.                                                (دکتر شعریتی)

                          *********************************